امروز که این بلاگپست نوشته میشه 2 روزی هست که از آخرین امتحان دوران لیسانسم گذشته. 146مین واحد رو هم امتحان دادم و تقریبا میشه درسم رو تموم شده بدونم.
10 ترم درس خوندن در دانشگاه آزاد تهران جنوب که چیزی بالغ بر سیزده میلیون و نه صد و سی و شش هزار تومن برام خرج داشت (تا این لحظه). این رقم به علاوه 5 سال وقت، هزینه رفت و آمد، هزینههای جانبی مثل ناهار و خوراکی و جزوه و کتابهایی که تو طول تحصیل خریدم.
به قول یکی از استادای دانشگاهمون، ما با انتخابهامون یه چیزی رو بدست میاریم و یه چیزی رو هم از دست میدیم!
باید بررسی کنم؛ آیا واقعا ارزشش رو داشت؟
حالا وقتش رسیده که بررسی کنم و ببینم که چی رو بدست آوردم و چی رو از دست دادم.
وقتی بیشتر بهش فکر میکنم میبینم کفههای ترازو رو میتونم مساوی در نظر بگیرم. به نظرم حضورم در دانشگاه همونقدری که بهم ضرر نرسونده، برام مفید هم نبوده.
چرا مضر نبوده؟
کمترین دلیلم پیدا کردن دوست بوده، دوستای خوبی که به جهت دادن من کمک کردن.
مورد بعدی هم گرفتن پروژهایی هست که توی اون مدت گرفتم.
تو دانشگاه چند تا پروژهی خوب گرفتم که شاید پولش خوب نبوده اما تجربهی خیلی زیادی بهدست آوردم. اما این دلیلها برای غیر مضر بودن دانشگاه نیست!
دانشگاه، تهدیدی برای اتلاف وقت…
شاید این جمله برای همتون آشنا باشه و از خیلیها شنیده باشید.
به نظرم حتی اگه دانشگاه رو یه تهدید واسه اتلاف وقت در نظر بگیریم، سعی کردم تهدید رو به فرصت تبدیل کنم و به همین دلیل بود که از ترم 1 دانشگاه رفتم سر کار.
دانشگاه این فرصت رو به من داد تا کار کنم. تونستم حین تحصیل تجربه بهدست بیارم و الان که درسم تموم شده تقریبا 5 سال سابقه دارم.
اینها رو نگفتم که خودم رو معرفی کنم، هدفم از نوشتن این بلاگپست هم این نبوده. دوست دارم تجربهمو در اختیار کسایی بذارم که تازه کنکور دادن یا جواب کنکورشون اومده و قراره برن دانشگاه. مطمئنا دانشگاه اون چیزی نیست که تصورشو میکنن. بهنظر من دانشگاه واسشون بهتنهایی آوردهای نخواهد داشت.
با شرایط فعلی جامعهی ایران، تحصیلات بالا الزاما زندگی خوبی در آینده به دنبال نداره و اینو میتونن از بقیه کسایی که تحصیلات عالی دارن بپرسن. پس هدفم از نوشتن این بلاگ پست روشن کردن این موضوعه که:
چطور تهدید دانشگاه رو به فرصت تبدیل کنیم؟
اگر زمان برای شما حرف اول رو میزنه و بهش احترام میگذارید قطعا دانشگاه برای شما یه تهدید بزرگ محسوب میشه و حتی در کنارش میشه از استرسی که زمان امتحانا متحمل میشید به عنوان یه عذاب بزرگ نام برد! (به شخصه خیلی اذیت شدم سر این موضوع).
خیلی دوست ندارم به جو داخلی دانشگاه تو این بلاگ پست برسم ولی روابط تو دانشگاه لوس شده و به سمت ابتذال داره کشیده میشه و دیگه اون فضای علمی آموزشی سابق رو نداره. (حتی شاید قبلا هم نداشته و فقط اینجوری به نظر میرسیده!)
اگه بخوایم یه تعریف درست ازش داشته باشیم:
دانشگاه از یهسری آدم بیهدف تشکیل شده که به اسم درس خوندن کنار هم جمع میشن و عدهی دیگه برای کسب درامد و به بهونهی درس دادن میان کنار گروه اول. این وسط چیز آموزندهای رد و بدل نمیشه. به عبارتی نه اسم گروه اول دانشجوئه و نه اسم گروه دوم استاد!
بهتره برم سر اصل مطلب؛ کار کردن تو دوران دانشجویی چه تاثیرات منفی و مثبتی برای آیندهی شما داره. آیا فقط وقت تلف کردنه؟ یااینکه میشه ازش استفادههای دیگه هم کرد؟
در ادامه به مزایا و معایبی که دانشگاه برای زندگی کاری داره، اشاره میکنم. این موارد بیشتر به این موضوع اشاره داره که اگه قراره تو دوران دانشجویی کار کنین، چه مزایا و معایبی برای شما به دنبال داره:
مزایای کار دانشجویی؛
بهترین فرصت برای کار نیمه وقت دانشجویی / کارآموزی
دانشگاه معمولا نصف هفتهی شمارو به طور کامل اشغال میکنه (البته اگه بچه درس خون باشید و تمام کلاسهایی که اول ترم برمیدارید رو شرکت کنید). برنامتون برای نصف بقیش چیه؟ اگر قصد ندارید که اتلافش کنید پیشنهاد میکنم دنبال یه کار نیمه وقت باشید.
کار نیمهوقت تو این دوره مثل طلا برای شما میمونه. چرا انقدر با ارزشه؟
چون سن کمی دارید، میتونید به عنوان جونیور یا حتی کارآموز فعالیت کنید، کلی شرکت هستن که دنبال کارآموز میگردن. در حقیقت تعداد زیادی از شرکتها دنبال کسی هستن که هم کار یادش بدن هم ازش کار بگیرن.
و برای شما، چی از این بهتر؟ هم یادتون میدن هم امکان کار کردن روی یه پروژهی واقعی رو تو این سن بهتون میدن. تازه هیچکس از یه دانشجو و کارآموز توقع نداره مثل یه نفر با 6 7 سال سابقه کار کنه، این یعنی بهترین زمان برای آزمون و خطا!
تمام مسیرهایی که فکر میکنید ممکنه بهش علاقه داشته باشید رو تست کنید، کلاس برید، کارآموزی کنید، سلف استادی (Self study) یاد بگیرید. از وقتی که دارید به بهترین نحو استفاده کنید چون دیگه این فرصت گیرتون نمیاد.
پیدا کردن این کارها زیاد سخت نیست، معمولا توی وبسایتهای کاریابی تعداد زیادی آگهی هست که با توجه به شرایط خودتون میتونید براشون رزومه بفرستید.
اگه خاطره یا تجربهای از کارآموزی یا کار نیمهوقت دانشجوییت داری با من و مخاطبای این وبلاگ به اشتراک بذار، مطمئن باش شنیدن قصهت برای هممون جذابه و مفیده 😉
جمع کردن رزومه
اگر قصد دارید بعد از دانشگاه بلافاصله وارد فضای کار حرفهای بشید حتما به یه رزومه قابل قبول نیاز دارید. اگر بتونید تو دوران دانشجویی کارآموزی کنید یا کار نیمه وقت داشته باشید کافیه تا بلافاصله بعد از فارغالتحصیلی بتونید برید سر کار یا حتی شانس بیشتری نسبت به کسایی که رزومه ندارن داشته باشید.
پول
بله کسب درامد؛ چرا که نه؟
اگر بتونید تو کار اونقدر حرفهای بشید، کسب درآمد خوب اصلا دور از ذهن نیست. من شخصا نمونههای زیادی رو دیدم.
معایب کار کردن در دوران دانشجویی؛
تو این قسمت نمیخوام بگم کار کردن تو دوران دانشجویی بده، صرفا چندتا از مشکلاتی که برای خودم پیش میومد رو بازگو کردم.
فاصله گرفتن از فضای دانشگاه
اگه زیاد غرق کار بشید، حرفهای بشید و مزهی پول (پولی که خودتون احتمالا برای اولین بار درآوردید) زیر دندونتون گیر کنه، از فضای دانشگاه فاصله میگیرید. این فاصله گرفتن باعث میشه سر کلاسها نرید و در نهایت آخر ترم واحد ها رو نتونین پاس کنید. پس سعی کنید اعتدال رو رعایت کنید.
نداشتن تمرکز کافی
اگه حواستون نباشه میبینین نه دارین درست درس میخونین، نه درست کار میکنین. سعی بکنین جوری زمانبندی کنین که مجبور نشید تحت فشار قرار بگیرید.
این تحت فشار بودن مستقیم تمرکز شما رو هدف میگیره و نمیذاره حتی درست فکر کنید.
استرس زیاد
اگر قراره به درس و کار به یه اندازه اهمیت بدید قطعا استرس اینکه ممکنه از یکی جا بمونید شمارو خواهد کشت!
اگه حواستون نباشه یه روز میبینین که فردا امتحان دارید و ساعت 9 شب تازه از سر کار رسیدید خونه و شمایید و چند ساعت وقت که برای پاس شدن تمام تلاشتون رو بکنید.
این تمام تجربهی من در این 5 سال بود. راستش، اینکه ببینم یه نفر قراره 4، 5 سال از عمرش رو بسوزونه خیلی اذیتم میکرد. تمام سعیم بر این بود تمام جوانب رو در نظر بگیرم. با این حال این بلاگ پست رو دائما آپدیت میکنم تا مواردی که فراموش شده از قلم نیفته.
راستی همونطور که بالاتر گفتم میتونین تجربه یا خاطرهای از دوران کار آموزیتون دارید با ما به اشتراک بذارید و اجازه بدید از تجربیاتتون استفاده کنیم.